هنر

عروس فرنگي

هنر

توي پرونده  جلوي قسمت  شغل  نوشته بودم : نويسنده!   (چه جسارتي!!!)

دكتر دندانپزشك وقتي ديد ، پرسيد: چي مي نويسيد خانم عبدي؟

گفتم: داستان خردسال ،كودك ،نوجوان  .

گفت : منم سال ها قبل تصويرگر بودم.

با تعجب پرسيدم : چه طور تونستيد وارددنياي هنر بشيد و اونو رها كنيد؟

با خودم گفتم: خب حق داره !مدير مجموعه ،مدام در سفر ايران و خارج ،مطالعه ،ثروت .....

كمي فكر كرد و گفت: خودم هم خيلي دلم مي خواهد دوباره كار را شروع كنم.

...

و بعد سفارش  تصويرگري دادم و پذيرفتند.

خلاصه هنر يه همچين چيزيه ....

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.